جدول جو
جدول جو

معنی خانه ستاره - جستجوی لغت در جدول جو

خانه ستاره
(نَ / نِ یِ سِ رَ / رِ)
در احکام نجوم خانه ستاره یا بیت کوکب آن برجی است که قوت حال آن ستاره در آن برج باشد. ابوریحان بیرونی آرد: فلک البروج بدو نیم کرده شد. نخستین از اول اسد تا به آخر جدی و آفتاب را داده شد و خانه او به اول این نیمه و آن برج اسد است و نیمۀ دیگر قمر را از اول دلو تا به آخر سرطان و خانه او به آخرش و آن برج سرطان است. وز بهر آنک دیگر ستارگان را برفتن دوحال است یکی رجوع و دیگر استقامت، هر یکی را خانه ای داده آمد اندر نیمۀ آفتاب و خانه دیگر اندر نیمۀماه از هر دو سوی خانه ایشان بر یک بعد و آغاز از آن ستاره کردند که از آفتاب سخت دور نتوان شدن، و آن عطارد است. و او را سنبله به پهلوی اسد دادند و جوزا به پهلوی سرطان و این هر دو خانه اواند. و از پس او آن ستاره که زیر اوست و آن زهره است. و زهره را دو خانه دادند و هر دو خانه او به پهلوی خانه های عطارد کردند اندر هر دو نیمۀ فلک و آن میزان و ثور است. و آنگه مریخ را همین کار کردند تا خانه های او را حمل و عقرب گشت. و آن مشتری قوس و حوت و آن زحل و دلوو بر این صورت نهاده شد. (التفهیم چ همایی ص 396)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ / نِ)
خانه سیه. خانه خراب. (ناظم الاطباء). در محل نفرین گویند خانه اش سیاه:
کمال هست قرین با رقیب خانه سیاه
چو بلبلی که بزاغش کنند اسیر قفس.
کمال خجندی (از آنندراج).
بهر تو در متاع خود آتش زدیم و هیچ
رحمی بحال خانه سیاهی نمی کنی.
بابا فغانی (از آنندراج).
ارباب هنر جمله چو فانوس درین بزم
از روشنی دیده و دل خانه سیاه اند.
وحید (ازآنندراج).
، در محل نفرین گویند
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی است از دهستان همائی بخش ششتمد شهرستان سبزوار که در 70 هزارگزی جنوب خاوری ششتمد واقع شده. کوهستانی و گرمسیر است و 138 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، پنبه و زیره. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راهش مالرو است. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا